معنی رئیس قوه مجریه

حل جدول

رئیس قوه مجریه

حسن روحانی


سرپرست قوه مجریه

رئیس جمهور


رئیس قوه مقننه

علی لاریجانی

فارسی به عربی

قوه مجریه

السلطه التنفذیه


قوه

قوه

فرهنگ فارسی هوشیار

مجریه

قوه مجریه که یکی از سه قوه در حکومت عامه که بر طبق قوانین کار راند


قوه اجرائیه

قوه ّ مجریه بنگرید به قوه ّ مجریه


رئیس جمهوری

رئیس قوه مجریه در کشورهای جمهوری

لغت نامه دهخدا

مجریه

مجریه. [م ُ ی َ / ی ِ] (ع ص) مؤنث مُجری. رجوع به مجری شود.
- قوه ٔ مجریه، یکی از سه قوه در حکومت عامه که بر طبق قوانین کار راند. مقابل قوه ٔ مقننه و قوه ٔ قضائیه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). قوه ای که حکومت و اداره ٔ امور کشور را به عهده دارد. جز قانون گذاری و دادرسی باقی شؤن مربوطبه اداره ٔ کشور ناشی از قوه ٔ مجریه است. (ترمینولوژی حقوق، تألیف جعفری لنگرودی).

مجریه. [م ُ ری ی ِ] (اِخ) دهی از دهستان میان آب است که در بخش مرکزی شهرستان شوشتر واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).

فرهنگ معین

مجریه

(مُ یِ یا یَ) [ع. مجریه] (اِفا.) مؤنث مجری.،قوه ~ یکی از قوای سه گانه مملکت که موظف به اجرای قوانین و مقررات است و آن شامل رییس مملکت و هیئت وزیران است. مق مقننه و قضاییه.


قوه

نیرو، انرژی، قدرت، آمادگی ذهنی، استعداد، هر کدام از توانایی های ذهنی یا جسمی انسان، از نظر سیاسی هر یک از سه نهاد حکومتی: قوه مقننه، قضاییه و مجریه. [خوانش: (قُ وِّ) [ع. قوه] (ا ِ.)]

فرهنگ عمید

قوه

(نظامی) [مجاز] = قوا
استعداد،
(برق) باتری،
(ریاضی) توان،
* قوۀ دراکه: قوۀ دریابنده و درک‌کننده، فهم و شعور،
* قوۀ غاذیه: (طب قدیم) قوه‌ای که غذا را تحلیل ببرد و جزء بدن کند،
* قوۀ قضائیه: (سیاسی) از قوای سه‌گانه که موظف به رسیدگی به دعاوی و حفظ حقوق مردم است و شامل محاکم دادگستری است،
* قوۀ مجریه: (سیاسی) از قوای سه‌گانه که موظف به اجرای قوانین است، هیئت دولت،
* قوۀ مقننه: (سیاسی) از قوای سه‌گانه که موظف به وضع قوانین است، مجلس،

ترکی به فارسی

رئیس

رئیس

کلمات بیگانه به فارسی

قوه

توان، نیرو

معادل ابجد

رئیس قوه مجریه

639

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری